من از اون دسته آدمایی ام که ظاهرشون خیلی غلط اندازه مثلا بعد از چند ماه که دوستای دانشگاه با من آشنا شدن باورشون نمیشد که منم آهنگ گوش میدم منم مثل اونا بیرون از محیط رسمیدانشگاه توی جمع فک و فامیل با همه جورم و میگم میخندم
اونا فکر میکردن گاهی اوقات دارم خالی میبندم اما اصلا اینجوری نیست تنها مشکل من اینه که من زیادی حفظ ظاهر میکنم چون تحت تأثیر حرف یکی از معلمای راهنمایی قرار گرفتم که میگفت همه ویز رو به دوستاتون نگید
اینکه منطقش چی بود و چرا من انقدر تحت تأثیر حرفش قرار گرفتم رو درست یادم نمیاد اما از اون موقع به بعد من همیشه سعی کردم حفظ ظاهر کنم همه چیز رو به دوستام نگم البته به استثنای صمیمیترین دوستام همون کسایی که از همه بیشتر بهشون اعتماد دارم
بیشتر بچههای دور و برم توی دانشگاه فکر میکنن من به شدت مذهبی هستم اما اینطور نیست البته به اینکه فکر میکنن باید از من فاصله بگیرن اهمیتی نمیدم چون من به تنهایی عادت دارم نمیگم مذهبی بودن چیز بدیه اما هر چیزی بیش از حدش خوب نیست و آدم باید میانه رو باشه
منظورم از حفظ ظاهر دروغگویی نیست من خودم به شخصه دروغگویی رو دوست ندارم منظورم خوددار بودنه و اینکه رو نکنی واقعا کی هستی یا اینکه فقط بخشی از عقایدت رو بروز بدی نه همشون رو بخاطر همین دوستای صمیمیزیادی ندارم